نتایج جستجو برای عبارت :

برای آشنایی با کسی که دوستش داریم، از چه چیزهایی سؤال کنیم؟

انشای بسیار زیبای یکی از دوستام، حتما بخونیدش!
مستی به وقت نیمه شب
درست در تکاپو برای یافتنی اوجی دردناک برای این سری که گرمای پرواز بر فراز نوشته را بال بزند و بعد در نقطه ای که انتظارش را ندارید با ترس سقوط آشنا کند.

ادامه مطلب
 این سؤال که «چرا شر و درد و رنج وجود دارد ؟» یعنی علت غایی شر چیست و برای چه آن را ایجاد کرده اند؟به عبارت دیگر، چه سودی در درد و رنج برای مبتلای به درد و رنج وجود دارد؟ در واقع سؤال کننده می گوید: مصلحت درد و رنج را تعیین کنید.عقل به این سؤال جوابی ندارد، اما  نقل نکاتی را گفته است.
ادامه مطلب
تو می تونی بهم بگی بذارش کنار
اما نمی تونی بگی دوستش نداشته باش...
حتی نمی تونی بپرسی با وجود همه بدیایی که کرد چرا باز دوستش دارم؟
می دونی این دوتا هیچ ربطی به هم ندارن...
شبیه دلی که شکسته اس اما تنگ،
شبیه خاطره ای که تلخه اما عزیز،
شبیه رویایی که کوتاهه اما شیرین
دوست داشتن همینه
یه حس ساده و بی دلیله...
از عشقای بزرگ حرف نمیزنم
از یه حس ناخودآگاه، یه هیجان شیرین میگم !
شاید بگی یه روز تموم میشه
آره شاید...
ولی تا اون روز نمی تونی بگی
دوستش نداشته
پسرک بعد روزها پول هایش را جمع کرده بود و میخواست دو راکت بدمینتون بگیرد تا در یک روز تعطیل با دوستش در پارکی بازی کند ولی پدر دوستش حتی روزهای تعطیل هم مجبور بود به سرکار برود تا پولی برای گذران زندگی داشته باشند...اینگونه شد که پسرک در دنیای کوچک خود به این فکر افتاد که پول هایش را به دوستش بدهد تا او آن ها را به پدرش بدهد که در عوض او پسر خود را برای بازی با دوستش در روز تعطیل به پارکی ببرد!
اینكه سلاح فروخته شده دراثرتعویض محل فروش یامدت زمانی بالاارزش بالایی میافت برای دونالدوحشت آفرین بود.
اوهمیشه ازیادآورشدن عبارت كاغذفاقدارزش واهمه نداشت.معاهدات اسلحه وغیره بیشترزیان نصیبش میكردند.
امكان داشت كشورهاسلاح هارامهندسى معكوس كنند.ازآن جهت تحمیل قوانین استفاده كنندیاازآن بعنوان جانشین طلاودلاراستفاده كنند.
فكراوسراسرسودآورى نداشت دركل بروزبودن همه سلاح هادركشورهاراخواستارنبود.
به یاد آدرین افتادم.داشت چکار میکرد؟کجا بود؟با چه کسی بود؟زندگی مان چی؟بعد از این چه شکلی میشد؟هر چه بیشتر فکر میکردم،بیشتر در خودم فرو می رفتم.خیلی خسته بودم.چشم هایم را بستم و خیال کردم که آدرین آمده.کنارم می نشیند.می بوسیدم، انگشتانش را روی لب هایم میگذارد.هنوز میتوانم تماس دلپذیر دستش را روی گردنم احساس کنم، صدایش را ،گرمایش را، بویش را...چه خواب و خیالی...چه خواب و خیالی؛فقط کافی است به آنها فکر کنم.چقدر زمان لازم است تا بوی کسی را که دو
دارم از اون پاستیل‌هایی می‌خورم که اون روز جلو زیرج‌ نخوردم:) نیوشا و دوستش از دم دکه پشتی اومدن پیشم و نیوشا بهم سلام کرد. دوستش پاستیل رو بهم تعارف کرد و گفتم ممنون نمی‌خورم. یهو نیوشا پاستیل‌ها رو از دست دوستش گرفت و گفت  «از دست پسرا قبول نمی‌کنی نه؟ بیا بردار.» منم این‌جوری بودم که :  «گفتم که نه ممنون:|»
ولی واقعا الان که فکر می‌کنم اگه خود نیوشا می‌داد بر می‌داشتم چون سه ساعت بعدش که رفتم خونه تو راه برا خودم پاستیل خریدم:دی
خنگول به ﺩﻭﺳﺘﺶ ﺁﺩﺭﺱ ﺧﻮﻧﻪ‌ﺷﻮ ﻣﺪﺍﺩ : ﺩﺍﺧﻞ ﺳﺎﺧﺘﻤﻮﻥﻪ ﺷﺪ ؛ ﺭﻭﺑﺮﻭﺕ ﺁﺳﺎﻧﺴﻮﺭﻩ ﺑﺎ ﺁﺭﻧﺠﺖ ﻃﺒﻘﻪ ۴ ﺭﻭ ﻣﺰﻧ ﺎﺩﻩ ﺷﺪ؛ ﺩﺭ ﺳﻤﺖ ﺭﺍﺳﺘﻮ ﺑﺎ ﺁﺭﻧﺠﺖ ﻣﺰﻧ.
 
 ﺑﻌﺪ ...ﺩﻭﺳﺘﺶ ﻣﻪ : ﻧﻤﺸﻪ ﺁﺳﺎﻧﺴﻮﺭ و ﺩﺭُ ﺑﺎ ﺩﺳﺘﻢ ﺑﺰﻧﻢ ﺑﺎ ﺁﺭﻧﺞ ﻧﺰﻧﻢ؟
یارو ﻣﻪ : مردِحسابی مگه  میخوای  ﺩﺳﺖ خالی  بیای؟؟؟
 
مردی از خانه ای که در آن سکونت داشت زیاد راضی نبود، بنابراین نزد دوستش در یک بنگاه املاک رفت و از او خواست  کمکش کند تا خانه اش را بفروشد ، بعد از دوستش خواست تا برای بازدید خانه مراجعه کند.دوستش به خانه مرد آمد و بر مبنای مشاهداتش، یک آگهی نوشت و آنرا برای صاحب خانه خواند. [خانه ای زیبا که در باغی بزرگ و آرام قرار گرفته، بام سه گوش، تراس بزرگ مشرف به کوهستان، اتاق های دلباز و پذیرایی و ناهار خوری وسیع. کاملا دلخواه برای خانواده های بچه دار]


اد
من قبل از او هیچ وقت از کسی سؤال نمی کردم، هرچند یادگیری هایم تعریفی نداشت و معلم ها جزا ام می کردند و البته من جزا ها را اندوه نمی نوشتم. یک روز دوست ابتکاری ام به من گفت:  «زندگی سؤال ابهت است؛ پس در چرا چیزی نمی پرسی؟» و من به او عددی نزدم اما درون خموشی دلم گفتم: «سؤال من که معلوم زدودن. سؤال غلام تو من پنهان شده و من تا اینکه نمی دانم این جواب ها یعنی چه.» خویش دیگرم، سؤال ناگفته ام را شنید. لبخندی زد و گفت: «زندگی تو وجود خویشتن توست. برای همی
دوختن لباس جدید وبلاگم زمان زیادی برد. فرق زیادی با لباس قبلی اش ندارد اما هر چه سعی کردم نتوانستم خودم را راضی کنم برایش بکگراند بذارم یا طرح دیگری را انتخاب کنم. اما با تمام سادگی اش دوستش دارم و امیدوارم شما هم دوستش داشته باشید.
خب این درس اول علوم دبستانه :)))
اما چند تا سؤال
اولین هدف معلم چیه؟
کتاب خوب چه کتابیه؟
خب فعلا اونا را ول کنید یه سؤال دیگه
دانمشند کیه؟
خب دانشمند کسیه که دانش را میمنده! نه؟
اون طور که از ظاهر امر پیداست مهمترین کار دانشمند مطالعه است. اما نه اون مطالعه، انواع و اقسام مطالعه
مطالعه به کمک کتاب، مطالعه به کمک معلم، مطالعه به کمک مشاهده مستقیم
پس مطالعه فقط کتابخوانی نیست. مطالعه یه فرآیند هدفمند و مستقله
هسته داخلی مطالعه و هدف اولی مطالعه چ
زمانی‌که خودم را به کسی معرفی می‌کنم و می‌گویم که مربی پیلاتس هستم، عکس‌العمل‌ها بسیار دیدنی و متفاوت است. افرادی‌که با این رشته ورزشی آشنایی دارند، همگی ابراز علاقه می‌کنند و برای پیشرفت بیشترشان در پیلاتس سؤال‌های زیادی می‌پرسند. کسانی هم که هیچ آشنایی با این رشته ورزشی ندارند، دائماً سؤال‌های عجیب و غریبی براساس شایعات می‌پرسند. عده‌ای از این افراد ناآگاه می‌گویند: حیف که به‌خاطر آسیب‌دیدگی‌ام هیچ وقت نمی‌توانم پیلاتس کار
من هیچ وقت نفهمیدم زن بابابزرگ دوستش داشت یا نه اما الان تقریبا مطمئن شدم که دوستش نداشت... وقتی عملش کردیم مدام زنگ میزد اما تنها چیزی که می گفت این جمله بود نیاریدش خونه!! آوردیمش خونه خودمون اما یه روز قبل از عید گفت من میخام خونه خودم باشم نه اینکه اونجا راحت باشه نه خجالت میکشید .. فقط ده روز دووم اورد ... بابا قبول نکرد خونشون ختم بگیریم... ختمشا اینجا گرفتیم خونه خودمون... وقتی زن بابابزرگ از در اومد تو شروع کرد به گریه کردن اون لحظه با خودم ف
ﺷﺪﻩ ﺑﻌﻀﻲ ﻭﻗﺘﺎ ﺩﻳﻪ ﺩﻭﺳﺘﺶ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻲ؟.....ﺑﻪ ﺧﻮﺩﺕ ﻣﻲ ﻲ ﺍﺻﻼ‌ً ﻭﺍﺳﻪ ﻲ ﺩﻭﺳﺘﺶ ﺩﺍﺭﻡ؟....ﻣﻪ ﻴﻪ؟....ﻣﻪ ﻭﺍﺳﻢ ﻴﺎﺭ ﺮﺩﻩ؟....ﻣﻪ ﻲ ﺩﺍﺭﻩ ﻪ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﺑﻬﺘﺮ ﺑﺎﺷﻪ؟...ﺍﺻﻼ‌ً ﻣﻦ ﻪ ﺧﻴﻠﻲ ﺍﺯ ﺍﻭﻥ ﺑﻬﺘﺮﻡ....ﺑﻌﺪ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﺕ ﻣﻲ ﺧﻨﺪﻱ ﻪ ﺍﺻﻼ‌ً ﻭﺍﺳﻪ ﻲ ﺍﻳﻨﻘﺪﺭ ﺧﻮﺩﺗﻮ ﺍﺫﻳﺖ ﺮﺩﻱ؟...ﻳﻬﻮ، ﻳﻪ ﻴﺰﻱ ﻳﺎﺩﺕ ﻣﻴﺎﺩ...ﻳﻪ ﻴﺰ ِ ﺧﻴﻠﻲ ﻮﻴ....ﻪ ﺧﺎﻃﺮﻩ....ﻳﻪ ﺣﺮﻑ....ﻳﻪ ﻟﺒﺨﻨﺪ....ﻳﻪ ﻧﺎﻩ....ﻭ ﺑﻌﺪ....ﻫﻤﻴﻦ!!!!....ﻫﻤﻴﻦ!!!...
حتّی اگر دریمکچر بالای سر خودت آویزان کنی باز هم خوابش را می بینی. همان روباهی که توی قلبت برایش خانه ساخته ای، ولی او در جایی خانه می کند که هفت یا هشت تا در داشته باشد تا هر زمان که خواست از یکی برود. حتّی اگر گیاهِ عنصل به پایش بریزی باز می رود. خیال می کنی حقیقت ندارد. همانی که متزورانه دوستت دارد. 
حتّی اگر از پشت خنجرش را با ضربه فرو کند، باز می خواهی اش. 
حتّی اگر به هر آنچه که دوست داری چشمِ طمع دوخته، هنوز دوستش داری‌.
انگار دچار سندرم اس
میدونی من اون بُعد عوضی بودنمو دوست دارم یعنی یجورایی باهاش حال میکنم 
میگم
عوضی نه اون عوضی که تو ذهن بقیه جا افتاده این عوضی که تو ذهن منه این
آدمی که منم من تازگیا تو خودم کشفش کردم منی ک یوقتا یه کارایی میکنم که
خارج از خط قرمزامه این آدم منظورمه !
دوستش دارم :) 
ولی باید کنترلش کنم که فراتر نره عوضی تر نشه باید مواظبشم باشم !
معمولا شخصیت های محبوبم آدم های خیلی معروفی نبودن! مثلا نیکیتا! اون بهترین زنی است که دوستش دارم 
از استیج شناختمش و هنوزم شدیدا پیگیرشم و هنوزم خییییلی دوستش دارم
اصلا حرف که می زنه من عشق می کنم 
جدیدا که ربل رو هم به دنیا آورده دیگه علاقه مو دوبل کرده :)
الان یه مصاحبه جدید ازش دیدم
× شاید داره مثلا زندگی نزیسته من رو زندگی می کنه
دیروز غروب که کلی سیم بهم وصل بود و روی تخت اورژانس دراز کشیده بودم سعید چشمهاش پر از اشک شد. گفت فاطمه تو رو از دست ندم یکوقت.
چشمهام رو بستم و لبخند زدم؛ قشنگ نیست یکی دلشوره ی نبودنتو داشته باشه؟ یکی که کلی آدم دوستش دارن وسط شلوغیهاش چشمش به نبودن تو هست.
چشمهای سرخش همه عمرم یادم می مونه؛ دستهاش که از دیدن نوار قلبم یخ کرد یادم می مونه. در برابرش خلع سلاح میشم. نمیشه دوستش نداشته باشم:)
این روزها، تقریبا هر کسی که حالم رو می‌بینه بعد از کمی حرف زدن، ازم میپرسه مگه اون چی داشت که تو دوستش داشتی؟
حق دارن.
هیچ وقت چهره جذابی نداشت. بسیار درونگرا بود. شاید اگر من هم یکسال با او دوست نبودم، هیچ وقت نمیتونستم اینطور دوستش داشته باشم.
اما اون روزهایی که من دوستش داشتم، او دریایی در درون داشت: شریف بود و این چیزی نیست که این روزها زیاد ببینی. بخشنده بود. دوست داشتنی و مهربان بود. صبور بود.شنونده خوبی بود. محبت کردن بلد بود. و من قانع بو
پولیش و واکس 3 اکستریم هایبریدنت سوناکس : 

پودر اکسید آلومینیومی بسیار ریز باعث رفع نور Verkratzungen ، لایه های خشک شده و صاف شدن رنگ می شود.
براق عمیق و براق ، ترمیم و ترمیم شدید رنگ کارایی دارد.
مناسب برای بدنه
براق کننده، محافظت کننده، پولیش کاری،تشکیل لایه‌ای با دوام بر روی رنگ خودرو

شناسه محصول : 202200
آیا مردی اطرافتان هست که نمی توانید فکر کردن به او را کنار بگذارید؟ آیا از اینکه منتظر بمانید تا او اولین اقدامی کند خسته شده اید؟ شاید شما در اجتماع دوستان خوبی برای هم هستید اما می خواهید رابطه ی شما چیز بیشتری باشد. شاید بتوان گفت همه ی زنان زمانی در این موقعیت بوده اند، راز دوست داشتن مردی را با خود همراه داشته اند. بیاید این راز را از قلب خود بیرون کرده و زندگی و رابطه ی جدیدی را برای خود شروع کنید. بگذارید مردی که دوستش دارید بداند شما چه
بهترین روش های تست زنی
در این مقاله با بهترین روش های تست زنی همراه شما هستیم. لطفا ما را تا پایان این نوشتار همراهی فرمایید.در کنکور، سعی کنید صورت سؤال را کامل خوانده و به نکات کلیدی سؤال توجه کنید.سپس تمام گزینه ها را با دقت خوانده حتی اگر مطمئن هستید که گزینۀ اول، پاسخ سؤال است بقیۀ گزینه ها را نیز بخوانید.چون بعضی وقت ها بعد از خواندن هر ۴ گزینه ممکن است به نکتۀ انحرافی سؤال پی ببرید.
زمانی که مشغول پاسخ دادن به یک سؤال هستید، فقط به همان ف
با سلام به شما دوستان گرامی
 
شاید این سؤال براتون پیش اومده باشه که در درس زبان انگلیسی از کتاب کدوم پایه بیشتر سؤال میاد؟
به این اعداد که مربوط به کنکور سال 98 هست توجه کنید:
 
 
این اعداد بیانگر چند نکته هستند:
     1- واژگان کتاب دوازدهم (مطابق معمول) بیشترین تعداد سؤال رو به خودشون اختصاص داده اند.
     2- واژگان کتاب های دهم و یازدهم هم از اهمیت بالایی برخوردار هستند. (تقریبا نیمی از سؤالات از این پایه ها طرح شده اند.)
 
اما یادتون باشه با اینک
بدکاره بود
برادرش ،این کار را با او کرده بود
والدینش حرفش را باور نکردند
او را از آمریکا به ایران بازگرداندند
در ایران پسری از او خوشش آمد(ظاهری) و او را صیغه کرد
صیغه ی شان تمام شد
پسر او را به دوستش معرفی کرد و گفت چه کاره است
دوستش خواست همان کار را با او کند
اما در همان لحظه ی شروع، اشک صورت زن را خیس کرد
مرد صبر کرد و پشیمان شد
داستان زن را شنید و عاشقش شد
آری او بدکاره بود ولی مرد عقدش کرد
آری این شغل،اجبار برادرش بود
اجباری که سفری بد داشت و
حتماً شما هم با آدمهایی مواجه شده‌اید که یا از سؤال پرسیدن می‌ترسند، یا خجالت می‌کشند و یا آن را خلاف غرور و شأن خود می‌دانند. هر چه که هست، این که از دیگران سؤال نپرسیم یک اشتباه بزرگ است. چه بسا مشکلات کوچکی که به سادگی حل می‌شوند ولی با نپرسیدن و درون ریزی، تبدیل به مسائل لاینحل زندگی ما شوند، و چه بسا مسائل بزرگ بشری که توسط افرادی حل شده‌اند که خصلت پرسشگری داشته‌اند و برای آن خصلت خود ارزش قائل بوده‌اند. پرسیدن کلید در دانایی است. با
موفقیت یعنى آنطور که دلِ خودتان مى خواهد، زندگى کنید، کارى که خودتان دوستش دارید را انجام دهید، آدمى که خودتان دوستش دارید را دوست بدارید، لباسى که خودتان مى پسندید را به تن کنید، در راهى که خودتان انتخاب کردید، قدم بردارید. به تعبیری با تمام تاسف، ما بیشتر می پسندیم که خوشبخت نباشیم، اما دیگران ما را خوشبخت بدانند، تا این که خوشبخت باشیم، اما دیگران ما را بدبخت بدانند....
 
...عَنِ السَّکُونِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص:
«إِذَا أَحَبَ‏ أَحَدُکُمْ‏ أَخَاهُ‏ الْمُسْلِمَ فَلْیَسْأَلْهُ عَنِ اسْمِهِ وَ اسْمِ أَبِیهِ وَ اسْمِ قَبِیلَتِهِ وَ عَشِیرَتِهِ فَإِنَّ مِنْ حَقِّهِ الْوَاجِبِ وَ صِدْقِ الْإِخَاءِ أَنْ یَسْأَلَهُ عَنْ ذَلِکَ وَ إِلَّا فَإِنَّهَا مَعْرِفَةُ حُمْقٍ.»
 الکافی، ج‏۲، ص۶۷۱
 
از امام صادق از رسول خدا (صلوات‌الله‌علیهما) نقل شده است:
«هرگاه یکی از شما،
هفت سال پیش آقای ب از یکی از دوستاش میخواد که براش یه وام 20 میلیونی بگیره و قول میده خودش اقساطش رو پرداخت کنه و در ازای اون وام یه چک 20 میلیونی هم به دوستش میده. آقای ب نمیتونه اقساط رو پرداخت کنه و اون دوست شروع میکنه به پرداخت اقساط. بعد یه مدت یه پولی دست آقای ب میاد و میاد به دوستش میگه بیا شریکی یه کاری رو راه بندازیم. - دوستش همچنان در حال پرداخت اقساط آقای ب بوده-  خلاصه شریک میشن و یه کاری رو راه میندازن و آقای ب یه چک 60 میلیونی میده دست کس
شدیدا دوستش دارم ولی جرأت ندارم... فقط گریه ست آثارم ولی جرأت ندارم...
 
 سکوتی لعنتی بین من و او...دهد هر باره آزارم ولی جرأت ندارم...
 
 دلم فرمان دهد: تو صحبتی کن!بله! دل کرده اجبارم ولی جرأت ندارم...
 
 بگوای دل بگو که دوستش دا...همین دل کرده احضارم ولی جرأت ندارم...
 
 دگر کارم به سمتی رفته کـِ ـمْروزدگر سر، داده اخطارم ولی جرأت ندارم...
 
 خدایا سختتر از بی کسی چیست؟!سکوتم... قلب اِدبارم... ولی جرأت ندارم...
 
دو جمله از سخنهایم بداند،شود مجموع اشعار
دوست داشتن خدا سخت نیست چون او خارق‌العاده است. ولی اگر بخواهیم واقعاً خدا را دوست داشته باشیم، باید روی رابطه‌مان با او وقت و انرژی بگذاریم، درست مثل کاری که برای هر رابطه انسانی انجام می‌دهیم.
۱. به او فکر کنید. هر چه بیشتر به او فکر می‌کنم، بیشتر دوستش دارم. به این فکر می‌کنم که او بعنوان یک خالق تا چه اندازه بزرگ و فوق‌العاده است و تا چه اندازه به دور از خودخواهی است. به این فکر می‌کنم که تا چه اندازه با من خوب بوده و من را با وجود همه کار
 
ترک اعتیاد و روش های درمان آن
اگر چه عوارض ثانویه اعتیاد در بین گروهی از معتادین كه به دلیل فقر و تنگدستی امكان تامین هزینه زندگی خود را ندارند ،سبب می شود كه برای خرج اعتیاد خود دست به هر كاری بزنند ، نسبت به سر و وضع و بهداشت فردی بی تفاوت شوند و در یك كلام مشمول تمام صفاتی كه جامعه به معتادان نسبت می دهد باشند اما این عمومیت ندارند و اكثریت معتادان را شامل نمی شود.
 رش ، او را به وادی خلاف سوق می دهد. خوشبختانه مدتی است كه در قوانین تجدید نظ
- سؤال شب اول قبر چی میتونه باشه؟
+ نمیدونم اما یه معلمی داشتیم که میگفت معادله هذلولی را گوش گن خوب یاد بگیر شب اول قبر به دردت میخوره
- مرا به فکر فرو بردی
+ واقعا؟
- جدی
+ حال بگو بدانیم آیا حکایت آن پیامبر که بر مردگان گذر کرد را شنیدستی؟
- خیر خداوند خیرت دهاد بگو چه بودست آن:
+ روزی یعنی شامی پیغامبری بر مردگان گذر کرد دید بر قبر نشسته اند بر آنان بانگ زد که شما را چه شده است گفتند نکیر و منکر در قبال دریافت وجهی ناچیز بسته سؤالات شام اول قبر ر
تو هر ترم تو کلاسای مختلف حداقل سه تا خانوم حامله داریمو این نشون میده هنوز نه خدا از بشر قطع امید کرده نه بشر از خدا :دی
یکی از این خانوما که اواخر بارداریشونم هست دیروز تو جلسه امتحان حالش خوب نبود
با مراقب هماهنگ شده بود بره دسشویی (بیشتر از نیم ساعت مونده به پایان امتحان)
ولی برگشتش تا زمان پایان امتحان طول کشیده بود
من به دوستش گفتم برگه ها رو می گیرم و تو اتاق هستم اگر خواست و تونست بشینه بیاد اتاق برگه شو میدم و نیم ساعت زمان میدم بنویسه
عنوان زیاد مرتبط به پست نیست و داد دل منِ چون واقعا نوشتن یه عنوان خوب برای پست ها چیزیه که یادم رفته.
کتاب"عطیه برتر"از پائولو کوئلیو امروز تموم کردم.
یه مقداری حس میکردم قبلا خوندمش حسی بهم میداد که موقع خوندن کتاب"پدران،فرزندان،نوه‌ها"داشتم.
برشی از کتاب:
《چرا دلمان میخواهد تا ابد زنده باشیم؟زیرا امیدواریم در آینده کسی خواهد آمد که ما از دل و جان دوستش داشته باشیم.چون میخواهیم روز دیگری در کنار کسی که دوستش داریم زندگی کنیم.چون میخواهیم
حالا که سالهای پایانی دهه سوم زندگی‌ام را می‌گذرانم، باز می‌گردم و به گذشته می‌نگرم و از خود می‌پرسم در این سه دهه، حسرت چه چیزهایی را دارم؟ در واقع سؤال اصلی برعکس است. پرسش از این است که از چه چیز بیش از همه لذت برده‌ام؟ امّا این سؤال ممکن است گمراه‌کننده باشد از آن جهت که بسیاری از لذایذ دم‌دستی را متبادر می‌کند. امّا وقتی از خودم می‌پرسم چه کاری بود که می‌توانستم انجام دهم و ندادم و حسرت کدام یک بر دلم مانده است، دقیق و سر راست می‌ر
از بس عادت کردیم همیشه از زائر این سؤال بیخود را بپرسیم؛ "دستت به ضریح رسید؟ توانستی ضریح را ببوسی؟" رفته رفته خیلیها هدف اول و آخر زیارت را در همین دیدند که جواب آبرومندی برای این سؤال داشته باشند! می روند خودشان را به هر زوری که شده به ضریح می رسانند تا اگر کسی از آنها پرسید، که صد البته خواهد پرسید، با افتخار بگویند: بله دستم رسید و بوسیدم ضریح را. کاش این سؤال بیخود باب نمی شد، و خیلیها را به اشتباه نمی انداخت که: هر زورش بیش اجرش بیشتر! هر که
❓سؤال: آیا مسافرت در ایام کرونایی حرام است؟
✅ جواب: 
▫️این مسأله تابع قوانین است. اگر قانون منع مسافرت به جای خاصی کرده است، رعایت قانون الزامی و واجب است. 
▫️اگر کسی تخلف از قانون کند و مسافرت نماید، در صورتی که سفر او اضطراری و ضروری نباشد، معصیت کرده و نماز را باید تمام بخواند.
جَفر یا علم‌الحروف، از علوم خفیه است و به ادعای
باورمندان، به تفسیر حروف و اسما، از طریق قواعدی که در آن تعریف شده
می‌پردازد. به عبارت دیگر، جفر به دست آوردن مجهولات (پاسخ) است، از روی
کلمات جملهٔ سؤال به‌علاوهٔ اطلاعاتی در مورد زمان سؤال و اسمائی از خداوند
که با سؤال ارتباط دارند این کتاب بدون اغراق بهترین کتاب خطی آموزش
جفر میباشد علم جفر از جمله علوم غریبه دشوار و سنگین میباشد
ادامه مطلب
خریدار برای خرید طوطی به پرنده فروشی رفت. قیمت طوطی را سؤال کرد. فروشنده گفت ۵ میلیون تومان! خریدار گفت چه خبره! چقدر گران! مگر این طوطی چه می‌کند! جواب شنید که او دیوان حافظ را از حفظ دارد! خریدار گفت خوب آن طوطی دیگر چقدر می‌ارزد؟ پاسخ شنید آن هم ده میلیون قیمت دارد، چون دیوان مولوی را حفظ کرده!
خریدار که دیگر مأیوس شده بود از قیمت طوطی سوم سؤال کرد و پاسخ شنید ۲۰ میلیون تومان! سؤال کرد این یکی، دیگر چه هنری دارد؟
پاسخ شنید این طوطی هیچ هنری ند
Artist: The Piano Guys | Music Name: Someone You Loved | Genre: New Age | Released: 2019 | The Piano Guys - Someone You Loved
هنرمند: د پیانو گایز | نام موزیک: شخصی که دوستش داشتی | سبک: نیو ایج | تاریخ انتشار: 2019 | ملیت: آمریکا
دانلود آهنگ بی کلام گروه (د پیانو گایز) The Piano Guys با نام (شخصی که دوستش داشتی) Someone You Loved
ادامه مطلب
اولین بار تو دبستان وقتی همکلاسیم توی حرفاش گفت "دوستم" ناراحت شدم، تا اون موقع فکر میکردم تنها دوستش منم. بعد ها وقتی به کسی گفتم "دوستت دارم" متوجه شدم کسای دیگه‌ای هم تو زندگیش بودن و هستن که دوستشون داره. بعد به این فکر کردم مامان و بابای منم جز من خواهرامم دوست دارن. بعد دایی کوچیکه‌م ازدواج کرد فهمیدم یکی دیگه‌ هست که بیشتر از من دوستش داره. یه روز تو آینه یکی بهم گفت یه عده هستن که بیشتر از من دوستشون داره.
ضربهٔ بدی خوردم. اما به هرحال م
Dear Elaha, I miss you so so much. I [wonder] [when] you are coming home. [every] morning the first thing I think [about] is you. I love you very much. so you have to know I will never forget you ever. you know we [aren't] friends we are BFL's (Best Friends for Life). I made [poem] for you too:
[roses] are red [violets] are blue your hair is black and so is mine [too]
you like to eat and I do [too]! I love you and you love me [too]!
Love, 
Setayesh 
دیشب کریستینا بهم گفت love and thank you. کریستینا وقتی دوست‌پسرش بهش گفته بود دوستش دارد، یک و نیم ماه صبر کرد تا بهش بگوید او هم دوستش دارد. چون مطمئن نبود واقعا دوستش داشته باشد. این نامه دومین دوس
امروز برایم یک ویدیو فرستاد. به خانومش میگه «یک راز برایت بگویم؟ من برعلاوه‌ی اینکه خودت ره زیاد دوست دارم، یک دختر دیگه هم هست که بسیار دوستش دارم. میخواستم صادقانه بگویم.»
خانومش میگه «تو دوستش داری؟»
با صدایی که رده‌هایی از افتخار داره میگه «دوستش دارم! از دل و جان.»
خانومش میگه «میتانم حدس بزنم کی است!»
میگه «کی است؟»
خانومش میگه «الهه»
میخنده و می‌گه «بهش تبریک بگو!»
خانومش میگه «چی‌ ره؟»
میگه «تولدش است امروز! خبر نبودی؟ پس چطور فهمی
یک سؤال دارم، اگه یکی سرما بخوره، دو هفته هم طول بکشه، دکتر هم رفته باشه، داروهاشم تا ته خورده باشه، ولی هی بدتر بشه، بعد دیگه نره دکتر، ممکنه تا آخر عمرش همیشه سرماخورده بمونه؟
بعد یک سؤال دیگه دارم، اینکه اگه برای بار دوم هم بره دکتر، ممکنه براش آمپول بنویسه؟ :||| :((((((
وای خدایا!
از بس عادت کردیم همیشه از زائر این سؤال بیخود را بپرسیم؛ "دستت به ضریح رسید؟ توانستی ضریح را ببوسی؟" رفته رفته خیلیها هدف اول و آخر زیارت را در همین دیدند که جواب آبرومندی برای این سؤال داشته باشند! می روند خودشان را به هر زوری که شده به ضریح می رسانند تا اگر کسی از آنها پرسید، که صد البته خواهد پرسید، با افتخار بگویند: بله دستم رسید و بوسیدم ضریح را. کاش این سؤال بیخود باب نمی شد، و خیلیها را به اشتباه نمی انداخت که: هر زورش بیش اجرش بیشتر! هر که
 
کارت ورود به جلسه آزمون EPT آبان ماه 98 منتشر شد . به نقل از سایت مشاوره تحصیلی هیوا ، ثبت نام آزمون EPT آبان ماه  98 دانشگاه آزاد اسلامی از سه شنبه 23 مهر ماه آغاز و تا ساعت 24 روز سه شنبه 30 مهر ادامه داشت . آزمون EPT در روز جمعه 17 آبان ماه 98 به طور همزمان در شهرهای تهران ، شیراز ، تبریز ، مشهد ، اصفهان ، اهواز ، کرج ، کرمانشاه ، کرمان ، ساری و رشت برگزار خواهد شد . براساس بودجه‌ بندی آزمون EPT ، صد سؤال طرح می‌ شود که ۲۵ سؤال از واژگان ، ۴۰ سؤال از دستور زب
یک تیتر بزرگ:    رازهایتان را بگویید،رازهای گفتنی تان ربگویید...با خودش گفت الان پر می شود از حس های عاشقانه مثلا: دوستش دارم...باید بهش بگویم که دوستش دارم..نمی داندکه دوستش دارم..باهم قرار ازدواج گذاشتیم...
نوشتند..خواند..آتش گرفت...فکرش..خیالش...گیج بود..گفت از سر شیطنت چه حرف ها می زنند..راه رفت..نفس عمیق...باز نوشتند..گریه اش گرفت..گفت این ها که رازهای نگفتنی بود چرا گفتید...ردشد..بی خیال..ایستاد..اشک..بغض...گفت..باید می نوشت..شایدکسیحواسشجمعشد..شاید
بعد از داستان اغتشاشات اخیر، امروز اولین جلسه کلاسم با نهمی ها بود...امروز سر کلاس افکار پراکنده وپراز سؤال بچه هارو با صدای خودشون شنیدم،کاملا صدای بزرگترها بودن و اینو می فهمیدم. با اینکه نباید و شاید جاش نبود نتونستم مقابل بعضی از این صداها ساکت باشم. کمی از رهبر گفتم و دیدم بچه ها چقدر شبیه دوران خودمن، میخوان از انکار به معنا برسن و چقدر ذاتا دوست داشتن حرفای منو بشنون تا حالشون بهتر باشه... بعد از یه سری صحبت ها گفتم فقط اینو بدونید من با
بسم‌الله الرحمن الرحیم
بزرگترین دلیل که میتوانم بر باطل بودن اهل سقیفه بیان کنم این است که .عمر و ابابکر و عثمان هیچ کدام از بقیه اصحاب پیامبر اعلم تر نبودند و با انتخاب آنها توسط مردم بر علم ایشان افزوده نشد و مهم تر از همه وقتی از ایشان سوال میکرد سواد نداشتند جواب دهند وفردی که سؤال می پرسید کتک هم می‌زدند نفی بلد میکردند و آنقدر بی سوادی آنها باعث آبروریزی شد که فتوا به حرام بودن سؤال دادند که اگر کسی سؤالی بپرسد فعل حرامی مرتکب شده است
شرایط شرکت در آزمون یوس
آزمون یوس فقط برای کسانی است که مقطع دبیرستان یا پیش ­دانشگاهی خود را خارج از خاک ترکیه گذرانده­ اند و مردم ترکیه اجازه­ شرکت در این آزمون را ندارند.
افرادی که می­توانند در این آزمون شرکت کنند، باید شرایط ذیل را داشته باشند تا موفق به گذراندن این مرحله گردند:
متغاضیانی می توانند در این آزمون شرکت داشته باشند که در حال گذراندن سال آخر دبیرستان بوده و یا فارغ ­التحصیل شده باشند.
تنها اتباع خارجی می­توانند در این آزمون
نمیدونم این حبّی که من به رسول دارم از کجا سرمنشا میگیره 
ولی خییییییییلی دوستش دارم ، نمیدونم چرا اینقدر دوستش دارم ؟
آخر در بین اقیانوس بیکران شهدا چرا این شهید ؟
همه ی شهدا یه طرف ،رسول هم یه طرف 
به طرز عجیبی عاشق این مَردَم 
این مرد خیلی خاصه 
الان که دوباره زندگینامه اش را میخوانم میبینم شباهت علی زیادی هم به هم داریم .
نگاه رسول دلم را می بَرَد
سلطنت میکند رسول به دلم 
نگاهش بهم انرژی میده 
اصلا الان اینقدر این حب داره سرازیر میشه در م
وزیر_نادان_دهقان_دانا
پادشاهى با وزیر و عده‌اى از همراهان به قصد شکار از شهر خارج شد. بعد از
طى مسافتى چشمش به دهقانى افتاد که مشغول کندن زمین بود شاه جلو رفت و از
دهقان پرسید: در هشت چکار کردى که حالا مى‌کنی؟ دهقان جواب داد: کردم و
نشد.بعد پرسید: با دو چه کردی؟ دهقان گفت: دو تبدیل به سه شد.گفت: دور چه شد؟ دهقان جواب داد: نزدیک شد.پرسید: با برادران چه مى‌کنی؟ گفت بین آنها تفرقه افتاده است.چند سؤال دیگر هم از او کرد و سرانجام به او گفت: ارزان نفر
- اصلاً دوستم داری؟
- معلومه، تو مادر بچه‌هامی.
وسط یه جمله از یه کتاب که هیچ ربطی هم به این دیالوگ نداشت دوباره یادش افتادم؛ دیالوگی که توی فیلم‌ها و داستان‌ها و معاشرت‌های زیادی تکرار شده. الان سؤالم اینه که واقعاً این جمله می‌تونه نشون‌دهندۀ مهر و محبت باشه یا صرفاً یه نگاه ابزاریه؟ البته می‌شه جای طرفین سؤال هم عوض بشه؛ ولی باز هم سؤال من همونه.
پی‌نوشت: باور کنید وقتی این سؤال به ذهنم رسید اصلاً به فکر روز مادر نبودم.
«درد را از هر طرف بنویسی درد است.» این جمله را شاید بار‌ها شنیده باشید. درد که بیاید فرقی نمی‌کند از کجا شروع شود و کجا را درگیر کند مهم آن لحظه‌ای است که به دنبال یک قرص مسکن تمام خانه را زیر و رو می‌کنید. همان طور که درد جزء جدا نشدنی زندگی است مسکن‌ها هم نقش روزانه خود را ایفا می‌کنند. در هر کیفی یک ورقه قرص مسکن وجود دارد با نام‌ها و دوز‌های مختلف.
قرص‌های ایرانی و خارجی که تنها با عنوان مسکن شناخته می‌شوند، اما چقدر در موردشان می‌دانی
خب خیلی ممنون که به سؤال قبل خیلی فکر کردید!
اما جواب همین فکر کردنه.
اولین هدف معلم آموختن تفکر به انسانه
کتاب خوب کتابیه که آدم را به تفکر وابداره
در واقع کتاب و معلم و هر پدیده و انسان و نوشته و اثری به عنوان منبع مطالعه فعال یه راهنما برای تفکره
اما مطالعه غیر فعال فقط ادراک و حافظه را درگیر میکنه یعنی فقط اطلاعات و داده های خام و یا در نهایت درگیر کردن چند حس و تهییج احساساته
امروزه منابع اینترنتی و تلویزیون و کتاب ها و روزنامه های زیادی ه
نفس‌های عمیق بکشید.یک لحظه بایستید و جملات تاییدکننده و
مثبت به خود بگویید.ماهیچه‌هایی که خارج از دیدند (عضلات
ران‌ها، بازوها و پاها) را برای چند ثانیه منقبض کنید، نگه دارید و بعد رها کنید.به کسی که از شما سؤال می‌پرسد مستقیم
نگاه کنید.علاوه بر حرف‌ها، به زبان بدن طرف
مقابل هم توجه داشته باشید.سعی کنید معنای ضمنی سؤال یا درخواستی
که ازتان شده را پیدا کنید. آیا هدف از این سؤال حمله کردن به شما بوده، یا صرفا
به قصد گرفتن اطلاعات بیشتر پرسیده
اینكه سلاح فروخته شده دراثرتعویض محل فروش یامدت زمانی بالاارزش بالایی میافت برای دونالدوحشت آفرین بود.
اوهمیشه ازیادآورشدن عبارت كاغذفاقدارزش واهمه نداشت.معاهدات اسلحه وغیره بیشترزیان نصیبش میكردند.
امكان داشت كشورهاسلاح هارامهندسى معكوس كنند.ازآن جهت تحمیل قوانین استفاده كنندیاازآن بعنوان جانشین طلاودلاراستفاده كنند.
فكراوسراسرسودآورى نداشت دركل بروزبودن همه سلاح هادركشورهاراخواستارنبود.شایدبرایش دنیاجوردیگری معنی پیدامینمو
(مستند متولد اورشلیم ساخت مجموعه ی آرمان مدیا هست که با کلیک روی تصویر میتونید به صفحه ی خرید این مستند وارد بشید)
تو مرا زجر می دهی عشقممــازوخیسمی که دوستش دارممن به اِشغال تو درآمده امصهیونیسمی که دوستش دارم #یاسر_قنبرلو
یک سری صحبت جدی در خصوص بهترین جنبش فعال فلسطینی-حماس
ادامه مطلب
دانشجوی گرامی، پاسخ این نمونه سؤال‌ها داخل کتاب درسی است. البته با توجه به توضیحات مطلب قبلی سایت، برخی از این سؤال‌ها حذف می‌باشند که تشخیص آنها به عهده دانشجو است.
تذکر مهم:  همچنین خودآزمایی‌هایی فصل‌بندی شده همراه با آدرس پاسخ در متن کتاب، به‌صورت دست‌نویس در مطالب قبلی این سایت آمده است.
نمونه اول 
نمونه دوم
یک تیتر بزرگ:    رازهایتان را بگویید،رازهای گفتنی تان را
گفتند...با خودش گفت الان پر می شود از حس های عاشقانه مثلا: دوستش دارم...باید بهش بگویم که دوستش دارم..نمی داند
که دوستش دارم..باهم قرار ازدواج گذاشتیم...
نوشتند..خواند..آتش گرفت...فکرش..خیالش...گیج بود..گفت از سر شیطنت چه حرف ها می زنند..راه رفت..نفس عمیق...
باز نوشتند..گریه اش گرفت..گفت این ها که رازهای نگفتنی بود چرا گفتید...ردشد..بی خیال..ایستاد..اشک..بغض...گفت..
باید می نوشت..شایدکسیحواسشجمعشد..شای
میم ساعت شیش ونیم خبرداد که کجابیام؟ گفتم بیافلان جا 
اقا اماده شدم ورفتم ،داداشمم رفت نون بخره ! بعد من پیاده رفتم تا
محل قرار! دیدمش دست دادیم با ی دوستش بود! میم ریش گذاشته بود و
این قیافشو بیشتر نشون میداد بااینکه۱۹ سالشه ! پیاده میرفتیم وحرف میزدیم
که گوشیم زنگ خورد داداشم بود،گف این دوتاعنتر کین باهات ،میخواستم بیام 
​​​​​وفلان ،گفتم زر زر نکن مامان درجریانه گوشیو قطع کردم بدم میاد با
۱۶ سال سنش واسه من شاخ میشه 
با میم و دوستش رفتی
در کشورمان دیده ام و واقعاً دیده ام بعضی افراد به خاطر یه سؤال نکردن از هم دور شدند
و خانواده هایی به همین دلیل از هم جدا شدند.
بعضی وقت ها یه سؤال می‌تونه کلی برداشت اشتباه رو حذف کنه
بعضی وقت ها یه سؤال می تونه یه فرد رو به بالاترین جاهایی در فکرش برساند
بعضی وقت ها به سؤال می تونه یک گروه رو پایدارتر نگه دارد
بعضی وقت ها شده یک نفر یه کاری کرده که شمارو خیلی ناراحت کرده و شما تو دلتون بگید خاک برسرم
که برای ایشون این همه کار کردم و وقت گذاشتم
کم کم داریم به روزای عیدنزدیک میشیم و من احساس میکنم چندوقته حسابی دلم گرفته...یا بهتره بگم دلم تنگ شده...
دلم تنگ شده برای یه شخصی که شاید خیلی نزدیک به نظر نیاد اما من از ته دل دوستش دارم!!!
فروردین ماه سال 1396 یه اتفاق تلخ افتاد و زندگی رو از چیزی که بود به کامم تلخ تر کرد!!!
یکی که از ته دل دوستش داشتم...یکی که شاید خیلی بهش محبت نکردم اما خیلی برام عزیز یود...یکی که خیلی وقتی رو باهاش نگذروندم اما الان تک تک لحظه هایی که دیده بودمش، باهاش حرف زده بو
تام،کسی که وقتی دیدینش میگفت دوستش گوین رو گم کرده و از همه می‌پرسید که آیا دوستشو دیدن یا نه. وقتی باهاتون حرف می زد میگفت که خیلی وقته دنبال دوستش میگرده و اینکه زندگیشو تلف کرده بعدش طبیعتا شما دلتون براش مثل من میسوخت و ولش می‌کردید می‌رفتید. دیگه مطمئنم همتون جی تی ای وی رو بازی کردید، در اون مرحله فرعی که یه پیرمرد و پیرزن از ترور خواستن با ماشین یکی رو تعقیب کنه و بعد کردنش تو صندوق عقب و به وسیله قطار اون رو کشتن. اون پیرمرد که اسمش نا
باسمه تعالی
قابل توجه طلاب محترم مدرسه علمیه امام مجتبی علیه السلام
لطفا فرم پیوستی «فرم مرحله ای تحقیق کلاسی» را دریافت و پس از چاپ، بر اساس مطالب ارائه شده در کارگاه پژوهش، تکمیل نمایید.
1- ابتدا سه موضوع و مسئله پیشنهادی را بر اساس اولویت ذکر کنید
2- سپس به تبیین اولین و اولویت دارترین مسئله اقدام نمایید (دانسته ها، ندانسته ها و مسئله و مشکلی که درصدد پاسخ به آن در تحقیق مزبور هستید)
3- سؤال اصلی تحقیق(برآمده از موضوع و مسئله)
4- سه سؤال فرعی ذ
اصول ابتدایی برخورد با معلولین :
معلولین تقریبا ۱۵ درصداز کل جمعیت جهان را شامل می شوند. بیشتر افراد جامعه از نحوه برخورد با معلولین آگاهی کامل ندارند و آداب برخورد و معاشرت با معلولین را نمی‌دانند، این در حالی است که باید با معلولین به نحوه‌ای برخورد کنیم که به خاطر این‌ دست از مسائل به حالت منزوی درنیایند.
به‌حق افراد معلول در استفاده از وسایل و اماکن عمومی احترام بگذارید و برای آن‌ها احترام ویژه‌ای قائل شوید.
اگر قصد برگزاری مراسم یا
دوستی 
 
4- یکی می خواهد دوستش را دربست و به طور کامل مالک شود. یکی هم می خواهد که دوستش او را کاملا مالک شود. یکی هم به مالکیت متقابل نصف به نصف راضی است. و یکی هم می خواهد به کلی در دوستش فنا شود و دوستش بماند و بس. و یکی هم می خواهد که دوستش در او فنا شود و او بماند و بس. و یکی هم می خواهد که خود و دوستش هر دو در دوست سومی فنا شوند.
 
از کتاب " کتاب چیزها " استاد علی اکبر خانجانی
 
۵ - کتاب صوتی(۱) چیزها (فلسفه وجودی اسلام) ۱۳۷۰ (THE BOOK OF THINGES)
۵ - کتاب صوتی(۲)
انتخاب روش تحقیق
استفاده از یک روش در پارادایم کیفی دارای مبنا ومنظور خاصی است وداده های آن با داده های روشی که در یک انگاره یا پارادایم کمی به کار گرفته می شود، بسیار متفاوت خواهد بود.روشهای متفاوت تحقیق، دانش متفاوتی در باره پدیده مورد مطالعه تولید می کنند. سؤال درباره اینکه کدام روش بهترین است؟ تنها سؤالی درباره روش نیست بلکه یک سؤال گسترده روش شناختی است که جنبه فلسفی هم دارد.برای انتخاب روش مناسب در تحقیق، بهترین کار در این مورد این اس
 
درکلیسا، جک از دوستش ماکس می پرسد: «فکر می کنی میشه هنگام دعا کردن سیگار کشید؟»ماکس میگه: «چرا از کشیش نمی پرسی؟»
جک نزد کشیش می رود و می پرسد: «می توانم وقتی در حال دعا کردن هستم، سیگار بکشم.»کشیش پاسخ می دهد: «نه، پسرم، نمیشه. این بی ادبی است.»جک نتیجه را برای دوستش ماکس بازگو می کند.ماکس میگه: «تعجبی نداره. تو سئوالت رو درست مطرح نکردی. بگذار من بپرسم.»ماکس نزد کشیش میره و می پرسه « وقتی در حال سیگار کشیدنم می تونم دعا کنم؟»کشیش مشتاقانه پا
iphone mashhadآیفون ۷ و ۷ پلاس دارای تغییراتی در طراحی است و یکی از نکات برتری آن نسبت به آیفون ۶s خاصیت ضدآب بودن آن است؛ در این نوشته‌ی‌علمی به باز بینی تفاوت‌های این دوگوشی آیفون می پردازیم.
کلیک-آیفون ۷ و آیفون ۷ پلاس دو موبایل هوشمند جدید آیفون است که کمتر کسی پیدا می‌شود که دیگر با این دوگوشی آشنا نشده باشد. در هر دو موبایل هوشمند نو اپل؛ جک‌های هدفون حذف‌شده‌اند البته در عوض آن خاصیت ضدآب بودن و اسپیکرهای دوگانه به این تلفن همراه ها اضافه
برای من ماجرای مردی را نقل کرده اند که دوستش به زندان افتاده بود و او شب ها بر کف اتاق می خوابید.تا از آسایشی لذت نبرد که دوستش از آن محروم شده باشد.چه کسی، اقای عزیزچه کسی برای ما بر زمین خواهد خفت؟ آیا من خود به این کار قادرم...حتی در تنهایی، هرکس می خواهد امتیازی بیشتر از دیگران به دست آورد....قبول این حقیقت که من درمیان اشخاصی که به زحمت می شناختم، یا اصلا نمی شناختم، دشمنانی دارم برایم دشوار تر ودردناک تر بود.
... 
انسان چنین است آقای عزیز دوچ
داشتم می‌گفتم که فقط دو جا از ایران بودنم افسوس خوردم. 
یه جا اون وقتایی که نمی‌تونم برم کنسرت خواننده‌های موردعلاقه‌م، یا نمی‌تونم بعضی کتابامو بدم که نویسنده برام امضا کنه، یا اون جاهایی که نتونستم فیلمای موردعلاقه‌م رو توی سینما ببینم.
دومین جا هم وقتی که هیچ وقت نتونستم و احتمالا نمی‌تونم با دوستای پسرم مثل دوستای دخترم باشم. 
دخترعمه می‌گه: دلت خوشه سولویگ. دوستی دختر و پسر یه ماه، دو ماه، سه ماه. همه می‌دونن که ته‌ش دوستی نیست.
ن
سه تا از بچه های دانشگاه شریف به تازگی همکار من شدند!
دو تا پسر و یه دونه دختر 
هنوز بیست سالشون هم نشده و من حس خواهر بزرگتر و گاها حس مادر نسبت بهشون دارم!
یکیشون رتبه 70 کشوره!
بهش میگم من هر چی نگاه میکنم بهت نمیاد چنین رتبه ای کسب کرده باشی!
میخنده میگه اگه بگم سال قبلش میخواستم ترک تحصیل کنیم اونوقت بهم میاد :)))
خیلی دوستش دارم خیلی خیلی
برای دخترک کمی نگرانم 
و اون یکی پسره رو اعصاب منه چون به شدت دقیقه و مدام همه چی رو پیگیری میکنه! ولی بازم
⛔​​​​​​​بی دقتی در آزمون ها
 
 
 
 
✅راهکار هایی برای رفع بی دقتی در آزمونها
 
1- مدیریت زمان داشته باشید
 
● از کودکی به ما گفته‌اند که عجله کار شیطان است. وقتی می‌خواهیم کاری را در مدت زمان کوتاهی انجام دهیم، عجله می‌کنیم و درهمین حالت، میزان دقت ما به‌طور معمول کم می‌شود. برای رفع این حالت باید در جلسه‌ی آزمون،‌ مدیریت زمان داشت یعنی:
 
● هر درس را در زمان پیشنهادی خودش پاسخ دهید.
 
● زمان آغاز و پایان هر درس را در بالای سر آن درس
توی خونه تر و تمیز و مرتبم بوی قیمه پیچیده ، از اون قیمه های خانوم پز که وقتی او از در میاد تو بگه چه خبرته بوی غذات تا توی حیاط میومد ...این روزا باید استراحت کنم اما منو استراحت ؟ چند روز قبل رو خوابیده بودم منتها دیدم امروز دیگه نمیتونم این کثیفی و به هم ریختگی رو تحمل کنم . کارهام رو انجام دادم و الان حالم بهتره از این تمیزی و نظم و ترتیب . او یمان با دوستش رفته پارک آبی ، قبل رفتن زنگ زد که حوصله ت سرنرفته تنهایی ؟ گفتم نه ، تا هر وقت هم خواستی ب
کتاب که می‌خوانی، گاهی از حاشیه‌ی کاغذ بیرون می‌افتی. فکرت پف می‌کند. جواب سؤال‌ها را زیر دندانت مزه‌مزه می‌کنی. دوست‌داشتن‌هایت در دست‌ها و چشم‌های آدم‌های امیدوار رنگی گره می‌خورد.
آدم‌ها وقتی کتاب نخوانند، بی‌منطق می‌شوند. 

نژاد‌پرست می‌شوند. مشکلاتشان را با داد و فریاد حل می‌کنند. حرف‌زدن درست یادشان می‌رود و کلمات زیر حنجره‌هایشان تلنبار می‌شوند، بیرون نمی‌آیند، خفگی می‌آورند.
فکر می‌کرد خفگی فقط در دریا نیست! برای
سؤال از رئیس جمهور؟! 
شاید مدتی از عمر شریف را صرف تبلیغ دینی و منبر و محراب کرده باشید و در ایام محرب بارها کلام نورانی حضرت سید الشهداء را برای مردم خوانده و شرح دادید که فرمود: مثلی لا یبایع مثلک، مثل من حسین با مثل توی یزید هیچگاه بیعت نمی کند.
اما شما مثلتان به چه کسی رفته است، که هنوز هم دست از مذاکره با دشمنی که مذاکره با او را خود، دیوانگی دانستید بر نمی دارید.
ای کاش تمام مدت عمر کوتاه راستتان را هزینه برای مذاکره با جوانان و نخبه های دل
آمادگی مردان برای ازدواج
   
 
شما خیلی دوستش دارید و او هم. اما چطور می توانید مطمئن باشید که او که شما خیلی خیلی دوستش دارید، آمادگی قدم گذاشتن به مرحله بالاتر و تشکیل خانواده را دارد؟ امروزه علامت های بسیاری وجود دارند که به وسیله آنها می توان واقعاً فهمید یک مرد جداً برای ازدواج آمادگی دارد یا نه.
ادامه مطلب
عروسک دختر کوچک به مهمان گفت:میخوای عروسکهامو ببینی؟مهمان با مهربانی جواب داد:بله.دخترک دوید و همه ی عروسکهاشو آورد،بعضی از انها خیلی بانمک بودن دربین انها...یک عروسک باربی هم بود.مهمان از دخترک پرسید:کدومشونو بیشتر از همه دوست داری؟... و پیش خودش فکر کرد:حتما” باربی.اما خیلی تعجب کرد وقتی که دید.دخترک به عروسک تکه پاره ای که یک دست هم.نداشت اشاره کرد و گفت:اینو بیشتر از همه دوست دارم.مهمان با کنجکاوی،پرسید:این که زیاد خوشگل نیست!دخترک جواب د
تست چهارصفحه‌ای رو برای بار سوم مرور می‌کنید و بعدش برگه‌ها رو همون‌طور که تحویل گرفته بودید، مرتب می‌کنید طوری که برگۀ اطلاعات شخصی‌تون روی باقی برگه‌ها قرار بگیره. بلند می‌شید و وسایل‌تون رو جمع‌وجور می‌کنید و تست نمونه‌خوانی‌تون رو به خانم ص ـ که احتمالاٌ سرویراستار این نشر بزرگ و پرآوازه هستش ـ تحویل می‌دید. بهش توضیح می‌دید که چون خیلی نمونه‌خوانی کار نکردید ممکنه چندجایی از دست‌تون در رفته باشه و ویرایش صوری هم انجام دا
در کلیسا، جک از دوستش ماکس می پرسد : «فکر می کنی میشه هنگام دعا کردن سیگار کشید؟» ماکس میگه: «چرا از کشیش نمی پرسی؟»
جک نزد کشیش می رود و می پرسد: «می توانم وقتی در حال دعا کردن هستم، سیگار بکشم.» کشیش پاسخ می دهد: «نه، پسرم، نمیشه . این بی ادبی است.»
جک نتیجه را برای دوستش ماکس بازگو می کند. 
ادامه مطلب
استیو جابز و دوستش داشتن به سمت یه کنفرانسی میرفتن که برای اولین بار کامپیوتر خونگی رو معرفی کنن. دوستش گفت باید برند داشته باشیم. استیو جابز گفت سیب! رفیقش تعجب کرد. ولی استیو عقیده داشت که باید یه برند اونقدر ساده و دم دستی باشه که مردم خیلی سریع تو حافظه‌شون بمونه...
حالا منم دنبال برند میگردم! :دی
اولین بار وقتی میخواستیم به یکی از دوستاش کادو بدیم، پشت کادوعه نوشتیم "از طرف حمیدرضا و عیال"! و این دیگه شد عبارت ثابت ما روی هر کادویی که به هر
ما به دنبال چه هستیم؟! آرزوها کجا می روند؟! چرا فراموش می شوند؟! چرا به آنها نمی رسیم؟! شاید اگر به آرزوی نمی رسیم واقعا طالبش نیستیم. فقط مسکنی هست برای اینکه الان حس خوبی داشته باشیم. اینکه آینده ای خواهیم داشت که دوست داریم. دوست داشتنی که می خواهیم وقتی روی تخت دراز کشیده ایم، در اتاقمان را بکوبد و ما را در آغوش بگیرد! شاید هم واقعا دوستش نداریم، برای این بیان می کنیم که دوستش داریم چون آدم های موفق چنین بیان کرده اند! آدم موفق چه کسی‌ست؟! از
دویست سال پیش دو دوست همسفر شده بودند از کوهها و دشتها گذشتند تا به جنگلی پر درخت رسیدند کمی که در جنگل پیش رفتند صدای خرناس یک خرس قهوه ایی بزرگ را شنیدند صدا آنقدر نزدیک بود که آن دو همسفر از ترس گیج شده بودند یکی از دوستان از درختی بالا رفت بدون توجه به دوستش و اینکه چه عاقبتی در انتظار اوست دوست دیگر که دید تنهاست خود را بر زمین انداخت چون شنیده بود خرس ها با مردگان کاری ندارند خرس که نزدیک شد سرش را نزدیک صورت مسافر بخت برگشته روی زمین کرد
نمی‌دونم؛ ولی از اون‌هایی که با هایلایتر زرد رنگ توی ذهنم پر رنگ شده‌ن، همیشه اول از همه این میاد توی ذهنم که یه شب بهم گفت دوستش بهش گفته النا خیلی دید ساده و خاصی داره. همین. و من به «همین» مدت‎ها فکر کردم و دیدم آدم‌هایی که ازشون خوشم میاد یا چیزهایی که بهشون علاقه دارم، همه ساده و خاصن. یک جایی خونده بودم که موراکامی کتاب‌هاش رو به زبان انگلیسی می‌نوشت و بعد ترجمه‌شون می‌کرد به ژاپنی، چون زبان انگلیسیش اون‌قدر قوی نبود و با این کار م
در طول کل تاریخ "کارن رفتن به Sephora" ، که یک تاریخ طولانی است ، من هرگز به عنوان مبادله ای برای نقاط زیبایی Sephora Insider به عنوان من برای این مجموعه پین ​​جمع آوری هیجان زده نشده ام.
این چقدر ناز است!؟ این ضمیمه ناز، درست است؟ هفته گذشته مجبور شدم ("مجبور شدم") به Sephora بروم ... هفته گذشته بود؟ بله ، درست قبل از بیمار شدن بود.
به هر حال من مجبور شدم یک بطری دیگر از لوسیون پاکسازی ضد کیت Kate Somerville را انتخاب کنم ، زیرا به آخرین قطره افتاده ام و بدون آن صورتم ک
 
‍ در راهِ فیلسوف شدن
ما چی هستیم؟ من قبل از تولدم کجا بودم؟ چرا من خرگوش نیستم؟ یا کرگدن؟ چرا بزرگ میشم؟ چرا پیر میشم؟  چرا می میرم؟ هر چه در کتاب های اخترشناسی می گشت جواب این جور سؤال ها را پیدا نمی کرد. از کتاب زیست دبیرستان هم چیزی دستگیرش نشد؛ نه اینکه مشکل در این باشد که روشهای مطالعه و یادگیری را بلد نبود؛ نه. در جای اشتباهی دنبال جواب این جور سؤال ها می گشت. بچه ها مسخره اش می کردند. اسمش را گذاشته بودند بچه فیلسوف. اِنقدر فیلسوف فیلسو
هو العاشق
 
فکر می کنم این روزها شاید مهم ترین ارزش آدم ها به "ماندن" باشد. البته نه ماندن به معنای روزمره اش ... بلکه ماندن به معنای ماندگاری ... این روزهایی که آدم ها صبح که از خواب بیدار می شوند تا شب که دوباره می خوابند، قلبشان برای چندین نفر تندتر می زند، ماندن خیلی قشنگ است ... و خیلی با ارزش! 
این روزها، در دنیایی که ما گم شده ایم در انبوه دوستت دارم ها روزمرگی زده، دوستت دارم های دروغین، دوستت دارم های سودجویانه، یک دوستت دارم واقعی خیلی می چ
در بازگشت از کلیسا، جک از دوستش ماکس می پرسد: فکر می کنی آیا می شود هنگام دعا کردن سیگار کشید؟ ماکس جواب می دهد: چرا از کشیش نمی پرسی؟ جک نزد کشیش می رود و می پرسد: جناب کشیش، می توانم وقتی در حال دعا کردن هستم، سیگار بکشم. کشیش پاسخ می دهد: نه، پسرم، نمی شود. این بی ادبی به مذهب است. جک نتیجه را برای دوستش ماکس بازگو می کند. ماکس می گوید: تعجبی نداره. تو سئوال را درست مطرح نکردی. بگذار من بپرسم. ماکس نزد کشیش می رود و می پرسد: آیا وقتی در حال سیگار کش
در بازگشت از کلیسا، جک از دوستش ماکس می پرسد: فکر می کنی آیا می شود هنگام دعا کردن سیگار کشید؟ ماکس جواب می دهد: چرا از کشیش نمی پرسی؟ جک نزد کشیش می رود و می پرسد: جناب کشیش، می توانم وقتی در حال دعا کردن هستم، سیگار بکشم. کشیش پاسخ می دهد: نه، پسرم، نمی شود. این بی ادبی به مذهب است. جک نتیجه را برای دوستش ماکس بازگو می کند. ماکس می گوید: تعجبی نداره. تو سئوال را درست مطرح نکردی. بگذار من بپرسم. ماکس نزد کشیش می رود و می پرسد: آیا وقتی در حال سیگار کش
سلام...
مجموعه قصه های سرزمین اشباح رو من 1_2 سال پیش شروع کردم و جلد اولش رو خوندم ولی چون از کتابخونه میگرفتم و میخوندم جلد دومش دست کی امانت بود و نتونستم بخونمش...جلد سوم رو شروع کردم ولی متوجه نمیشدم بعضی ماجراهاش رو...
تا اینکه چند روز پیش با پاییز رفته بودیم کتابخونه و دیدم جلد دومش هم اومده...
و من دوباره افتادم تو دور خوندن این مجموعه:)

داستانش:یه پسره به اسم دارن (همون اسم نویسنده ش دارن شان)با دوستش میره به یک سیرک عجایب که نمایش ببینه...تو
i want to let you know that i love you 
انیمه راجع به تعدادی از بچه های دبیرستانیه که هر کدوم یکی رو دوست دارن اما هیچ کدومشون نمی تونه به اونی که دوستش داره این عشق رو اظهار بکنه... و اونی هم که اعتراف می کنه از ترس پذیرفته نشدن، به طرف مقابل می گه که فقط یه شوخی بود و ازش می خواد که با هم تمرین بکنن تا این بالاخره بتونه به اونی که عاشقشه این عشق رو اعتراف بکنه :/ 
کلا روندِ سریعی داشت و همین جذابش کرده بود. حدودا یک ساعت بود. به عبارتی زیادی طولش نداده بودن و ساده
 
عنوان: با هم بودن 
نویسنده: آناگاوالدا 
متر جم: خجسته کیهان
ناشر: کتاب پارسه
**********************
اولین کتابی که از این نویسنده فرانسوی خوندم، "دوستش داشتم" بود. دوستش داشتم واقعیت غمناک و پر از حسرت دنیای امروز است که با اینکه خیلی ها آن را می دانند، اما باز هم تکرار و تکرار و تکرار می شود... و اما باهم بودن!
عنوان کتاب یک بار مثبت و معنایی بسیار عالی دارد که در زندگی امروز مانند یک مروارید گرانبهاست و جای آن روز به روز خالی تر می شود و حضور رسانه ها و ش
یک روز دیر خواهد شدآن روز با خودت خواهی گفت کاش بیشتر دوستش داشتم
کاش به جای 80 درصد 180 درصد دوستش داشتم
دلش را نمیشکستم
به جای غرورم کمی اورا دوست داشتم و در بین تمام افکار منطقی لعنتی ام 
جایی برای احساس بچه گانه او میگذاشتم...
به او میگفتم ک چقدر برایم ارزش دارد 
آن موهای وز وزی اش ک همیشه توی شانه گیر میکردند
شاید عاشق شانه شده بودند!
یا صورت سبزه و دندانهای مرتبش 
ک مثل بازیگر ها آنقدر سفید نبود اما زیبا بود!
آنقدر زیبا ک اجازه نمیدادی رژ قهو
 
چهار تا دوست که 30 سال بود همدیگه رو ندیده بودند توی یه مهمونی همدیگه رو می بینن و شروع می کنن در مورد زندگی هاشون برای همدیگه تعریف کنن. بعد از یه مدت یکی از اونا بلند میشه میره دستشویی. سه تای دیگه صحبت رو می کشونن به تعریف از فرزندانشون…اولی: پسر من باعث افتخار و خوشحالی منه. اون توی یه کار عالی وارد شد و خیلی سریع پیشرفت کرد. پسرم درس اقتصاد خوند و توی یه شرکت بزرگ استخدام شد و پله های ترقی رو سریع بالا رفت و حالا شده معاون رئیس شرکت. پسرم ان
سلام...
مجموعه قصه های سرزمین اشباح رو من 1_2 سال پیش شروع کردم و جلد اولش رو خوندم ولی چون از کتابخونه میگرفتم و میخوندم جلد دومش دست کی امانت بود و نتونستم بخونمش...جلد سوم رو شروع کردم ولی متوجه نمیشدم بعضی ماجراهاش رو...
تا اینکه چند روز پیش با پاییز رفته بودیم کتابخونه و دیدم جلد دومش هم اومده...
و من دوباره افتادم تو دور خوندن این مجموعه:)

داستانش:یه پسره به اسم دارن (همون اسم نویسنده ش دارن شان)با دوستش میره به یک سیرک عجایب که نمایش ببینه...تو
علت بی احترامی فرزندان به والدین چیست؟ این سؤال بسیاری از پدر و مادرهاست زمانی که با بدرفتاری و بی‌احترامی فرزندشان مواجه می‌شوند. در واقع آن‌ها می‌خواهند بدانند که چه رفتار و یا اشتباهی در تربیت فرزندان رخ‌ داده است که آن‌ها این رفتارها را از خود نشان می‌دهند. داشتن برخی رفتارها در تربیت فرزندان می‌تواند ناخواسته منجر به تقویت شدن و ادامه یافتن رفتارهای بی‌ادبانه در آن‌ها شود. اگر این سؤال ذهن شما را نیز به خود مشغول کرده تا انتهای
سلام. خوش آمدید.
8 سؤال داریم و هر سؤال هم فقط یک پاسخ داره.
شروع می کنیم.
 
1) بهترین گلزن تاریخ لیگ برتر خلیج فارس کیست؟
2) اولین قهرمان لیگ اسپانیا کدام تیم بوده است؟
3) بهترین گلزن ادوار جام جهانی کیست؟
4) موفق ترین تیم لیگ قهرمانان افریقا چه تیمی است؟
5) تنها تیم تاریخ سری آ که به دسته پائین تر سقوط نکرده است؟
6) بهترین گلزن تاریخ پرمیرلیگ کیست؟
7) بازیکنی با بیشترین تعداد بازی در تاریخ لالیگا؟
8) پرافتخار ترین تیم تاریخ لیگ یک فرانسه چه تیمی است؟
گاهی که از شاگردام سؤال میپرسم با یه جمله زیبا خطابشون میکنم، مثلا میترا که
همیشه لبخند قشنگ داره و یا عاطفه ستاره کلاس و این قبیل جملات ... حالا چند وقت
پیش یکی از شاگردام صدا زدم وقتی بلند شد، بهش گفتم خواهر قهرمان کشتی(برادرش
قهرمان کشتی هستش) رنگش عوض شد و گفت: خانوم این سؤال تو کتاب نیست... کلاسمون
منفجر شد...

 
چقد خودمو شبیه ترانه میدونم. 90 درصد... شایدم 100 درصد. 
اینکه غصه همه رو میخوره. خودشو برا همه چیز و هرکاری ک هر کس میکنه مقصر میدونه... و... و... 
ولی... ولی... 
اون یکی مثل سهیل رو داره. که حواسش بهش هست. که دوستش داره. که میفهمتش... 
+ دلم گرفته :(
پدرم  با تعجب پرسید: «بیت کوین دیگر چیست؟ این روزها مدام از بیت کوین می گویند؛ این دیگر چه مزخرفی است؟» من مثلاً داشتم فراگیری می خواندم؛ مثلاً حواسم به حل مسائل ریاضی بود؛ همان طور که به کتابم خیره شده بودم گفتم: «پدرجان، بیت کوین، نوعی پول است. امین متشابه زر و نقره...» پدرم خیره خیره نگاهم کرد. حتماً توی دلش می گفت ادامه بده پسرم یا غلام فکرکردم دوست دارد ادامه بدهم یا خواستم روزی ی هوشی ام را نشانش بدهم که چه حیثیت مفروضات عمومی انعام دارم
مردی تعریف می کرد که با دو دوستش به جنگل های آمازون رفته بود و در آنجا گرفتار قبیله زنان وحشی شدند و آنها دو دوستش را کشتند. وقتی از او پرسیدند چرا تو زنده ماندی، گفت: زن های وحشی آمازون از هر یک از ما خواستند بعنوان آخرین خواسته و وصیت چیزی را از آنها بخواهیم تا برای هریک از ما انجام بدهند. هریک از دوستانم تقاضاهای خود را گفتند و آنان خواسته های دو دوستم را انجام دادند و سپس آنها را کشتند. وقتی نوبت به من رسید بسیار وحشت زده و ترسیده بودم که ناگ
ما تنها یک‌بار در این دنیا زندگی می‌کنیم، که آن هم در چشم به هم‌زدنی به پایان می‌رسد. همه‌ی ما به شکل‌های مختلف خودمان را مجبور می‌کنیم در شرایطی که دوستش نداریم بمانیم اما ریسک ِ تغییر را به جان نخریم.
کاش یادم بماند که؛ اگر غذایی را دوست ندارم، از خوردنش دست بکشم.
اگر اسمم را دوست ندارم، با انتخاب ِ اسم جدید از تمام اطرافیان بخواهم مرا آن‌گونه که خودم می‌خواهم صدا بزنند.
اگر شغلم را دوست ندارم، در اولین فرصت نامه‌ی استعفایم را روی می
تطابق کامل زیست حرف آخر با کنکور ۹۸ یعنی کل سؤالات زیست را قبل از کنکور داشته باشید!!

دوستان عزیزم یه سلام توپ و پر انرژی خدمت تک تک تون. امیدوارم هرجای ایران عزیزمون هستید شاد و سرحال و پر از انرژی های مثبت باشید و آماده ی رقم زدن بهترین ها برای خودتون باشید.دوستان خوبم امروز میخواهیم در مورد تطابق زیست حرف آخر با کنکور ۹۸ برایتان حرف بزنیم و به شما خبر های خوبی بدهیم. درضمن برای تک تک شما عزیزان یک کادوی ویژه داریم و محصول بینظیر محاسبات شیم

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها